top of page

دو روز دنیا ارزش دشمنی نداره خواهر

  • Aug 11
  • 2 min read
هنوز هم جمع‌های خانوادگی را با خواهرهایم آن لاین برگزار می‌کنم- این را اسکرین شات کردم از روی صفحه موبایل بعدش کلی فیلتر
هنوز هم جمع‌های خانوادگی را با خواهرهایم آن لاین برگزار می‌کنم- این را اسکرین شات کردم از روی صفحه موبایل بعدش کلی فیلتر

انقلاب ۵۷ که شد، جمع شدن خانواده دور یک سفره سخت شد. هر کسی طرفدار یک گروه و ایدئولوژی و حزب شده بود. همه با هم دعوا داشتند که تنها ایدئولوژی آنهاست که حرف حق را می‌زند. اسلامیست‌ها، کمونیست‌ها را نجس می‌دانستند، کمونیست‌ها لیبرال‌ها را متهم به سازش‌کاری می‌کردند. هر کدام از این ایست‌ها هم برای خودشان به چندین دسته و گرایش تقسیم می‌شدند.


این دسته‌بندی‌ها اغلب خانواده‌ها را از هم پراکنده کرده بود. خانواده ما بزرگ بود. جدا از پدر و مادر سنتی و برادرهای کم‌سن‌وسال، من و سه خواهرم به ضمیمه همسرهایمان طرفدار حزب‌های مخالف هم بودیم. سال‌ها اختلاف نظر و شکاف ایدئولوژیک بین ما افتاد تا سرانجام شهادت برادرم در جنگ ایران و عراق در سال ۱۳۶۷ هجری ما را به هم نزدیک کرد. از دست دادن برادر برومند هجده‌ساله‌ام به ما یاد داد که زندگی ارزش این همه دشمنی و جنگ را ندارد. در واقع، سوگ جمعی ما را وارد دوره‌ای از همدلی و عمیق‌تر شدن نگاهمان به معنای زندگی کرد.


راستش دیگر حوصله بحث و جدل هم نداشتیم، فقط می‌خواستیم بیشتر دور هم باشیم و به همدیگر روحیه بدهیم. همین باعث شد که یک رسم تازه وارد خانواده‌مان شود یا شاید بهتر بگویم یک خصوصیت تازه وارد رفتار اجتماعی‌مان شود. بدون آنکه قراری با هم گذاشته باشیم، تصمیم گرفتیم که فقط خواهری و دلبندی کنیم، حرفی از عقاید شخصی و سیاسی در مقابل هم نزنیم و فقط از مشترکات بگوییم. نه اینکه اختلاف عقیده خودمان را انکار کنیم، بلکه فراتر از آن برویم و از پشت آن دوستی و عشقی که به هم داریم را حس کنیم.


سال‌ها گذشت. در زندگی آمریکایی‌ام، از سر قضای روزگار با کسانی در محیط روزنامه‌نگاری‌ام همکار شدم که تا خرخره طرفدار ترامپ بودند. حتی وقتی در دور دوم ریاست‌جمهوری ترامپ، او صدها نفر از ما را از کارمان بیکار کرد، برخی همکاران دلبند من هم با او همراهی کردند.


در میانه سوگ و خشم شدید برای آزادی بیان و روزنامه‌نگاران بیکار شده، تنها عاملی که مرا از غرق نشدن در جهنم دشمنی و کینه نجات داد، تلاش‌های معنوی‌ام برای بازگشت به همان میراثی بود که از گذشته در ناخودآگاهم ذخیره شده بود: دیدن و فهمیدن آدم‌ها فراتر از هاله عقاید و باورهایشان. «مدیتیشن اکوانیمیتی» و «متا مدیتیشن» هر دو کمک زیادی به رها شدن من از چاه کینه‌ورزی کردند.

---

  • «اکوانیمیتی تعادلی درونی است که از خرد و دیدنِ روشنِ ماهیت دگرگون‌شونده زندگی زاده می‌شود. این همان آرامش وسیع و ساکت ذهن است که می‌تواند با لذت و رنج، سود و زیان، ستایش و سرزنش روبه‌رو شود، بی‌آنکه در دام واکنش‌گری گرفتار شود. در مدیتیشن، اکوانیمیتی را با ماندن در خودِ آگاهی پرورش می‌دهیم و اجازه می‌دهیم تجربه‌ها بیایند و بروند، بدون چسبیدن یا بیزاری.» — جک کورنفلید


  • متا مدیتیشن چیست: متا اغلب به «محبت و مهربانی» ترجمه می‌شود. این، توانایی عشق، مهربانی و مراقبتی است که همواره همراه با آگاهی حضور دارد. یکی از روش‌های تمرین و پرورش متا این است که انرژی محبت‌آمیز را به سوی خود و دیگران هدایت کنیم — از جمله خودمان، غریبه‌ها، کسانی که دوستشان داریم و کسانی که دوست داشتنشان برای ما دشوار است. (سبنه سلاسی، «تو تعلق داری: فراخوانی برای ارتباط»، هارپر‌وان، ۲۰۲۰

Comments


bottom of page